این روزهای من.....

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۴/۰۱/۱۳
    .
  • ۰۳/۱۲/۱۶
    ...
  • ۰۳/۱۲/۱۳
    ...
  • ۰۳/۱۲/۰۵
    ...
  • ۰۳/۰۹/۰۷
    ...
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    ...
  • ۰۳/۰۷/۰۲
    .
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۶ فروردين ۰۴ ، ۰۵:۵۲

.

وای خدایا این صداها چیه توی گوشم که نمیگذاره بخوابم🥲🥴
من بازم مریض شدم😂 به فاصله خیلی کم از مریض شدن قبلیم و خب بی سابقه بود! البته خب خنده نداره
و بازم نمیدونم چرا بخاطر یه عادت خیلی بد نرفتم دکتر اونم چیه؟ مقاومت دکتر نرفتن🥴  خلاصه اینکه داشتم خوب میشدم که دیروز خواهر جان گفت میخوایم بریم بیرون اگه میای بیایم دنبالت؛ خودمون امروز قصد بیرون رفتن نداشتیم و خب نمیشد در برابر این دعوت مقاومتی نشون داد و گفتم یه دوش بگیرم بعد بیاید دنبالم؛ دوش گرفتن و رفتن همانا...؛ یه بستنی هم زدیم که باز نتونستم نه بگم🙄 
از وقتی برگشتیم یکم با پدیده‌ی کیپ شدن گوش مواجه شدم که گفتم طبیعیه حتما ولی ساعت ۱۱ شب دیدم نه داره غیرطبیعی میشه و با یکم درد همراهه و اونجا بود که از ترس اینکه کَر نشم😂😂 در برابر پیشنهاد دکتر رفتن هیچ مقاومتی نشون ندادم و رفتم🥲
طبیعتا عفونت گوش بود و الانم بعد از داروها و استفاده از قطره دردش خوب شد ولی انگار یه سه چهار تا جیرجیرک همزمان دارن توی گوشم رژه میرن😵‍💫اگه همیشه بمونن چی😭😭😭 باز خوبه هر دو گوش نیست وگرنه دیوونه میشدم قطعا
حرصم میگیره خوابیدم و بخاطر این سوت کشیدن گوشم بیدار شدم، شانس ندارم که🥲

به جز اون یه پشه‌ی نامحترم اومده توی اتاق و دست بردار نیست از نیش زدن🥺


+واقعا هیچی مثل سلامتی نیست ولی خب الحمدالله علی کل حال

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۴ ، ۰۴:۱۷

الان که دارم مینویسم دستام به شدت میلرزه😒 نمازمو هم جوری خوندم که به زحمت سر پا بودم🥲

چند روز پیش میخوام دستگاه گاز پاک کن رو امتحان کنم و از یه شوینده‌ی نسبتا قوی استفاده کردم بدون ماسک چون اولین بار استفاده میکردم نمیدونستم انقدر قوی باشه و بعد از اون سرفه اومد سراغم؛ چند روز اول فقط وقتی روزه بودم اذیت بودمو بعد از افطار با داروی گیاهی و شیر و شربت عسل خوب میشدم تا اینکه پریروز برای افطار قورمه سبزی خوردم🙄 نمیتونستم بگذرم ازش😂 ولی بلایی سرم اومد که تا ساعت ۷ صبح نمیتونستم بخوابمو بعدشم که خوابیدم همش خوابو بیدار و سرفه‌ی مداوم جوری که دیگه میخواستم روزمو بشکنم🥲 ولی ازونایی که مقاومتم اینجور مواقع زیاده مقاومت کردم؛ بعد از افطار رفتم دکتر فشارمو گرفت گفت فشارت پایینه هشت و نیمه🤐 یعنی واقعا تعجب میکنم چون اصلا هیچ علائمی از افت فشار نداشتم😒 دو ساعتم اونجا علاف شدیم چون شلوغ بود و فقط دو تا پرستار بود😐

 الانم عجیب سردمه و صدای تپش قلبمو میشنوم🥲 هیچوقت انقدر سردم نبوده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۰۳ ، ۰۶:۱۳

امشب یه نفر با یه حرف کاملا بی‌ربط دلمو شکست؛

دعا کردم خدا به قلبش وسعت بده تا دیگه

به خودش اجازه‌ی بیان هر حرفی رو نده...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۰۳ ، ۰۶:۲۸

برای خدید یه مانتو واقعا اعصابم خورد شده

همه یا کت کوتاه با قد ۵۰ و ۶۰ یا یه چیزی که اصلا نه جنس خوبی داره نه دوخت خوب و ...

الانم کل اینستا رو زیر و رو کردم مگه چیزی به دلم میشینه؟؟😒😒

زینب مسخرم میکنه میگه بیا از پرنسا خرید کن😂😂🤐🤐

اصلا از اینستا گردی خوشم نمیاد و وقتی بیشتر از یه تایمی اینستا باشم یه حس بد بهم دست میده یجورایی حس پوچی🥲

الانم چنین حسی دارم و تنها لطفی که میتونم در حق خودم داشته باشم اینه که بخوابم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۳ ، ۰۴:۱۴

مغزم داره تاب برمیداره دیگه🙄🙄🙄

از ساعت ۱۰ دیشب دارم کتاب میخونم و فایلای دوره رو گوش میدم🥲 چون فقط تا جمعه وقت دارم جمعش کنم البته مباحث جالبیه مخصوصا فایل های صوتی برای من که عادت به خوندن دارم بیشتر تا گوش دادن

اینم نتیجه‌ی عدم برنامه‌ریزی این ترم که البته بیشتر از اینکه خودم دخیل باشم عوامل دیگه‌ای دخیل شد ولی تلاش میکنم دیگه تکرار نکنم برای ترمای بعدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۳ ، ۰۴:۴۰

دختر استالین رو میخوندم و تقریبا اواخر جلد ۲؛ البته وقتی میگم آخراشم یعنی حدودا ۲۰۰ صفحه مونده😁 ولی با توجه به طولانی بودن کتاب این ۲۰۰ صفحه چیزی نیست..

جلد اول رو بیشتر دوست داشتم با اینکه فکر میکردم جلد ۲ بهتر باشه

جلد اول اطلاعات تاریخی بیشتری میداد راجع‌به شوروی ولی جلد دوم از یه جایی به بعد تقریبا بیشتر زندگی‌نامه‌ی شخصی و البته توام با افسردگی سوتلاناست که خسته‌کننده‌ست

و این فضای سردی که این افسردگی‌ها و تصمیمات آنی و گاها جنون آمیز و بدون فکر داره کسالت آوره؛ البته با توجه به زندگی سختی که سوتلانا در شوروی داشته تمام این‌ها طبیعیه و اگه افسرده نمیشد جای تعجب داشت😁

 

+امشب خیلی خسته‌م و دپرس و دلتنگ، قبلا وقتی این حس میومد سراغم ممکن بود کاری کنم که بعدش پشیمون بشم ولی الان یاد گرفتم چجوری کنترلش کنم و خوشحالم ازین...

 

+بی‌صبرانه منتظر فصل دوم سیلو ام🥲

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۰۳ ، ۰۲:۰۵

.

فاطمه‌ی زهرای خاله کلاس اولی شد😍

رفتم یکی دو تا از فیلمای بچگیشو دیدم و مثل همیشه کلی قربون صدقه ش رفتم😬😬😍😍 کی انقدر بزرگ شدی قلب مم❤️🥺

واقعا نمیدونم هیچ چرا هیچ بچه‌ای رو نمیتونم به اندازه‌ ف‌ز دوس داشته باشم البته نمیدونم شاید اگه دوباره خاله شدم بتونم😂😂

 

 

امشب بعد از مدت‌ها یه کتاب خیلی خوب رو تموم کردم، ساقه‌‌ی بامبو، داستان جذاب و پرکششی داشت و خیلی باورپذیر بود

خیلی وقت بود کتابی نخونده بودم که انقدر جذبم کنه و بتونم باز بیشتر کتاب بخونم، چون متاسفانه اگه کتابی برام خسته کننده باشه تا یه مدت میزان مطالعه م و سرعتم برای خوندن میاد پایین

قبل از این کتاب شب های سرای رو خوندم خوب بود ولی یه مقداری خسته‌کننده بود؛ فکر میکردم مثل دزیره جذاب باشه ولی در اون حد نبود و همینم هست که در حد دزیره معروف نشده؛ سر همونم یه دو هفته ای حس مطالعه نداشتم

صلحی که همه صلح‌ها را بر باد داد هم میخوندم کتاب خیلی خوب و پرمحتواییه ولی چون تمرکز ذهنی کافی ندارم حیفم اومد الان بخونمش و گذاشتم در آینده بخونم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۰۳ ، ۰۶:۰۳
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۴ شهریور ۰۳ ، ۰۱:۲۰

چند روز پیش با یکی از دوستام حرف میزدم بهش گفتم هر کی درد و دلی داره یا حرفی میاد به من میگه؛ چه اعضای خانواده چه دوستام...

بعد گفت خوشبحالشون پس که دارن تو رو

ولی امشب به شدت بابت مشکلی که برای یکی از عزیزترین‌هام پیش اومده به شدت ناراحتم و وقتی یاد یکی از حرفاش میفتم بی اختیار بغض میکنم و گریه‌م گرفت الان که مینویسم🥺

راستش خیلی خسته‌م دلم میخواست توان داشتم میتونستم مشکلات همه رو حل کنم

 

کاشکی یکی بود راحت درد و دلای خودمو بهش میگفتم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۳ ، ۰۲:۱۷