منو خواهر زادهم با اختلاف سنی ۲۲ سال همیشه با هم کل کل و دعوا داریم ولی خیلی همو دوست داریم و عاشقشم😀
دیروز بخاطر کارای روضه اومده از ظهر اومده بودن خونمون و داداش اینا هم بودن، تازه محمدمهدیو دیده بودم رفتم سمتش بغلش کنم جیغ کشید که ولم کن و منم نخواستم اذیتش کنم فاصله گرفتم ازش؛ ولی اون همچنان داد میزد که ولم کن و گفتم ولم کن🥲😂 بعد اومد زدم😐
فاطمه زهرا به زنداداش گفت چرااا زدش؟
اونم گفت دوس نداره کسی بغلش کنه!
فاطمهزهرا هم گفت منم دوست ندارم کسی زهرا رو بزنه!!
منو میگی؟؟ چشمام قلبی شد😍😍
تا شب کلی قربون صدقهش رفتم🤩
+ خیلی وقتا موقع نماز صبح یاد مامانبزرگ میفتم💔
چون همیشه وقتی میومد خونمون میگفت ممنون که برای نماز بیدارم میکنی و گفت هر جا میرم بهشون میگم زهرا خودش برای نماز بیدار میشه منو هم بیدار میکنه
براش عجیب بود خودم بیدار میشم😁 آخه انگار بقیه نوه هاشو به زور بیدار میکردن
امروزم یادش افتادم و دلم براش خیلییی تنگ شد😭
چقدر زود دو سال شد...
وقتی خیلی بیقرارم از بیقراری زیاد گوشیو میگیرم دستمو از این اپ میرم به اون اپ
ازین پیامرسان به اون پیامرسان...
الانم دو سه ساعته گوشی دستمه و بی وقفه دارم خبر میخونم🥺
چقدر بده وقتی دلت میخواد یه خبر تایید نشه و زیر و رو میکنی همه خبرگزاریها رو برای اینکه یه نفر فقط بجای تایید رد کرده باشه خبرو😭
تا چشمامو میگذارم رو هم عکس بچهی به خون کشیده میاد جلوی چشمم و باورم نمیشه توی خاک کشور من؛ یه بچهی بیگناه و بیخبر از هر جا...
چشمامو باز میکنم دوباره سعی میکنم بخوابم آخرین سخنرانی سردار سلامی انگار رژه میره توی مغزم😭
گوشیو میگیرم باز میرم بی قرار میچرخمو خبرای جدید...🥺
شهادتهای جدید💔
من از اون آدمام که وقتی از دست یکی عصبانیم یا ناراحتم توی ذهنم کلی با طرف دعوا میکنم و میگم وقتی دیدمش حتما فلان حرفو با صراحت بهش میزنم🙄 ولی همین که دعوای ذهنی تموم شد انگار نه انگار🤣😂 و وقتی هم دیدمش از همیشه باهاش مهربونترم🥲 البته خوبه که دعوا و کدورت پیش نیاد ولی اینجور خودخوری هم خوب نیست اصلا😒
مثلا کل دیروز از دست یه نفر عصبی بودم به مامان گفتم بذار اگه این سری باز فلان حرفو زد حتتتتما بهش میگم فلان حرفو میگم ولی انقدر توی ذهنم اون حرفو تکرار کردم که مطمئنم وقتی دیدمش نه تنها اینو بهش نمیگم بلکه میشینم کنارش و کلی باهاش حرفم میزنم😂😂
خلاصه اینجوریاست دیگه🤦🏻♀️
وای خدایا این صداها چیه توی گوشم که نمیگذاره بخوابم🥲🥴
من بازم مریض شدم😂 به فاصله خیلی کم از مریض شدن قبلیم و خب بی سابقه بود! البته خب خنده نداره
و بازم نمیدونم چرا بخاطر یه عادت خیلی بد نرفتم دکتر اونم چیه؟ مقاومت دکتر نرفتن🥴 خلاصه اینکه داشتم خوب میشدم که دیروز خواهر جان گفت میخوایم بریم بیرون اگه میای بیایم دنبالت؛ خودمون امروز قصد بیرون رفتن نداشتیم و خب نمیشد در برابر این دعوت مقاومتی نشون داد و گفتم یه دوش بگیرم بعد بیاید دنبالم؛ دوش گرفتن و رفتن همانا...؛ یه بستنی هم زدیم که باز نتونستم نه بگم🙄
از وقتی برگشتیم یکم با پدیدهی کیپ شدن گوش مواجه شدم که گفتم طبیعیه حتما ولی ساعت ۱۱ شب دیدم نه داره غیرطبیعی میشه و با یکم درد همراهه و اونجا بود که از ترس اینکه کَر نشم😂😂 در برابر پیشنهاد دکتر رفتن هیچ مقاومتی نشون ندادم و رفتم🥲
طبیعتا عفونت گوش بود و الانم بعد از داروها و استفاده از قطره دردش خوب شد ولی انگار یه سه چهار تا جیرجیرک همزمان دارن توی گوشم رژه میرن😵💫اگه همیشه بمونن چی😭😭😭 باز خوبه هر دو گوش نیست وگرنه دیوونه میشدم قطعا
حرصم میگیره خوابیدم و بخاطر این سوت کشیدن گوشم بیدار شدم، شانس ندارم که🥲
به جز اون یه پشهی نامحترم اومده توی اتاق و دست بردار نیست از نیش زدن🥺
+واقعا هیچی مثل سلامتی نیست ولی خب الحمدالله علی کل حال