....
سه شنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۲۰ ق.ظ
تو ماشینم؛ بقیه دارن حرف میزنن من حوصله ندارم به حرفاشون گوش بدم یا حرفی بزنم؛ دارم بعد از مدتها قربانی گوش میدم آهنگ نگاه و ناخودآگاه اشکام سرازیر شد.
و دارم فکر میکنم به نوشتهای که یکی دو شب پیش نیمهشب بین یه اضطراب و بیقراری که باعث شد تا صبح بیدار بمونم نوشتم و مردد ازینکه پست بشه یا نه... آخرشم با رمز پست کردم😒
۰۱/۰۳/۱۰