...
دیروز که رحلت امام بود رفتم چند تا از شعراییو که امام سروده رو خوندم چقدر قشنگ بودن😍 خیلی خوشم اومد یکیشو به یادگار اینجا مینویسم
باز گویم غم دل را که تو دلدار منی
در غم و شادی و اندوه و الم یار منی
جز گل روی توام در دو جهان یاری نیست
چهره بگشای به رویم که تو غمخوار منی
چشم بیمار تو ای می زده بیمارم کز
پای بگذار به چشمم که پرستار منی
محرمی نیست که مرهم بنهد بر دل من
جز تو ای دوست که خود محرم اسرار منی
زاری از غمزه ی غم زای تو پیش که کنم؟
با که گویم که تو سر چشمه ی آزار منی
بر گشا موی خم اندر خم و دست افشان باش
به خدا یار منی ، یار منی ، یار منی
دیروز خیلی دلم میخواست برم پیادهروی ولی هوا خیلییی گرم شده با این حال گفتم برم😵💫😁 ولی داداشو آجی برا شام خونمون بودن و تا تصمیم گرفتم برم فاطمهزهرا اومدو نشد برم😕 امیدوارم فردا گرد و غبار نیاد بشه برم
روز قبلشم آجی رفته بودن کنار آب زنگ زد گفت تو هم بیا؛ اولش حسش نبود برم چون دلم خیلی گرفته بود ولی رفتمو خیلی خوش گذشت؛ فز خیلی ذوق زده بود؛ تو آب از سرما صداش میلرزید ولی به هیچ عنوان حاضر نمیشد بیاد بیرون😁 این ویژگیش مثل خالشه🙄😁 دستمم زخم برداشت بخاطر عمق کم آب و برخوردش با سنگا😑😑
یه موشم بود اونجا فز دست بردار نبود میگفت بیا بریم پیشش😒 حالمو بهم زد🤢
عجیبه از موشو مارمولک نمیترسه😁 به مارمولکم میگه میمولک😅
خوابم میاد شدید ولی همچنان بیدارم و خواب به چشمام نمیاد....😑🙄