.
الان خواستم بخوابم به وضعیت اتاق نگاه کردم خندهم گرفت هر دو طرفم کتاب هست و دفترچه یادداشت برا نوشتن؛ رو میز پر کتابه و هنوزم دارم به لیست کتابای نخونده اضافه میکنم؛ امسال پس از بیست سالو نوشتم تو لیست و خیلی دلم میخواد بخونمش ولی فکر نکنم فعلا فرصتش پیش بیاد😕 چون همزمان دارم دو کتاب میخونم که یکیشونو از طاقچه میخونم برای وقتایی که بیرونم و همچنان مدار صفر درجه! و قرار شد از فردا با فاطمه ربهکا بخونیم
خوندن کتاب مدار با گروه خیلیی طولانی شده امشب حساب کردم اگه بخوام با گروه پیش برم با احتساب هفته ای صد صفحه و یه هفته هم استراحت بین دو جلد ۱۰ هفته دیگه تموم میشه😑 و تصمیم گرفتم خودم بخونمش چون خیلی خسته کننده میشه ۴ یا ۵ ماه درگیر خوندن یه کتاب باشی حتی اگه چند جلدی باشه
ذهنم درگیر پوستر و عکس نوشتههاییه که تا فردا باید طراحی کنم و تحویل بدم؛ یه مقداریشو طراحی کردم ولی هنوز نوشتههاش مونده که فردا باید اضافه کنم؛ دلم میخواست الان کاملشون کنم ولی خیلی خوابم میاد و فقط برم فونتاییو که لازم دارمو اضافه کنم به برنامه.
دیشب یه ماجرایی پیش اومد خیلی دیر رسیدم مسجد؛ حدودا ساعت ۱۱:۴۰ ولی یکی از بهترین شبا بود برام چون خیلی سبک شدم....
خیلی دلم میخواد مثل سال سخنرانی استاد پناهیانو گوش بدم ولی متاسفانه فرصتش پیش نیومده هنوز یا اینکه فراموش میکنم کاش فرداشب فرصتش پیش بیاد و فراموش نکنم باز.