....
امشب به طور عجیبی پرِ حرفم؛ چون احساساتی شدم و وقتی احساسی میشم پرحرف میشم🙄😅
ولی دلم نمیخواد حرفامو بنویسم و دوست دارم با یکی حرف بزنم و چون امکانش نیست فلذا از نوشتشون هم صرفنظر میکنم.
دلیل احساسی شدنم هم دیدن دو قسمت از یه سریال قدیمی بود؛ باعث شد سخت دلتنگ بشم و اشکام جاری...
سریال خاصی نیست ولی؛ ولی هیچی...
دیشب یه شبِ بی حوصله بود برام؛ هر استوریو باز میکنی یکی سرمرزه؛ یکی نجف؛ یکی تو جاده یکیم کربلا؛ انگار فقط ما نشد بریم😕😕 میخواستم با داداشو زنداداش برم که پاسپورتشون انقدر دیر رسید که دیگه از رفتن صرفنظر کردن؛ خواهر جان هم اول به دلایلی نمیشد بیان و وقتی تصمیم گرفتن بریم که دیر بود و ف ز پاسپورت نداره و دیره برای اقدام به گرفتن پاسپورت؛ البته هوا هم گرمه و فاطمه زهرا اذیت میشه؛ خودش خیلی دوست داشت بریم و میگفت من با کلاسکه میام (منظورش کالسکهس😅😅)
امسالم باید از دور سلام بدیم؛ البته امسال برخلاف سالهای قبل گلایهای ندارم از نرفتن؛ دلم میخواست برم ولی انگار عادت کردم به خواستن و نشدن....
5 تا کتاب سفارش دادم و خیلی دلم میخواد زودی برسن🥰 آخرش لیستم تغییر کرد؛ خوشههای خشم از نشر امیرکبیر میخواستم که ناموجود شد و سفارشم کنسل؛ برادران کارامازوف هم فروشگاهش از عضویت سایت خارج شد و هزینه رو مرجوع داد؛ از طریق پیج هم راضی نشد بفرسته چون احتمالا قصد برچسب گذاری روی قیمت قدیمی رو داشته😐 مادام بوواری رو هم سفارش دادم؛ یه جریان خندهدار پیش اومد که اونم مرجوع شد ولی حسش نیست بنویسم؛ ادمین پیجش هم اصلا خبر نداشت که عضو سایت شدن😅😅😅
منم دیگه شرق بهشت و پرندهی خارزار و شبهای سرای و سایهی باد و مرشد و مارگریتا رو سفارش دادم؛ مرشد و مارگریتا سبک سورئال داره و فاطمه میگفت ممکنه خوشت نیاد ولی خودم حس میکنم یه کتاب خیلی خاصه و سفارش دادم🥰
خیلی مقاومت کردم کتاب دیگه ای نخرم😅 روح پراگ و شبهای روشنو هم دیدم قیمتشون وسوسه کنندهس شاید سفارش بدم🙄 بازم خداروشکر که توی سایت کتابای چند جلدی نبود وگرنه حسابم خالی میشد😅😅
حالا اول کدومو بخونم؟ هیچکدوم چون میخوام عصیان و کتابخانهی نیمهشب رو بخونم🤭
مدار صفر درجه هم همچنان ادامه دارد🤭🤭🙄 البته فقط 200 صفحه داره؛ کتاب خاصیه و دوسش دارم؛ داستانش جوری نیست که منتظر باشی ببینی خب اخرش قراره چی بشه؛ البته برای من اینجور بود؛ نمیتونم منظورمو کامل برسونم😅
یجورایی انگار زندگی روزمرهی یه عده آدم رو میخونی و داستان در دل همین دیالوگهاست و این جذابه؛ البته خیلیا این سبکو نمیپسندن.
خداروشکر کارامو هم تحویل دادم و با خیال راحت دوباره میتونم کتاب بخونم🥰 چون چند روزی بود خیلی کم میخوندم😕
این متنو دیش پست کردم ولی غیب شده😅 و مجبور شدم دوباره پست کنم
اینکه هی شفارش کنسل بشه و اینا که خیلی رو مخه، چجوری به این سادگی و راحتی تحمل میکنین؟! من از سی بوک میخرم و تا حالا از این شوخیا باهام نکرده...:)
ایشالا یه وقتی که قسمتتون باشه میرین برا زیارت. اربعینم شلوغه، عوضش بعدا سر فرصت میرین به امید خدا