...
از چند روز پیش شروع کردم خانواده ی تیبو رو بخونم؛ میخواستم بذارم برای یه وقت بهتر که فکرم آزادتر باشه ولی تصمیم گرفتم الان بخونم؛ اولش یکم برام خسته کننده بود ولی کمکم جذاب شد🥰
هفته ی قبل کتاب پس از بیست سال رو تموم کردم؛ روان بودن متن؛ جذابیت داستان و البته بعد تاریخی کتاب خیلی خوب بود؛ و مثل همیشه که بعد از شنیدن و یا خوندن از جنگ صفین به فکر فرو میرم باز هم شدیدا ذهنم درگیر شد و از ته دلم آرزو کردم هیچوقت در دوراهی حق و باطل راهو گم نکنم.
خیلی دلم میخواست بیشتر راجعبه این کتاب بنویسم ولی متاسفانه بعد از پایانش یه چیزی شدیدا توی ذوقم زد و اونم اینکه فهمیدم خیلی از شخصیتهای اصلی کتاب حاصل ذهن نویسنده بوده؛ انتظار من این بود که فقط شخصیتهایی که مربوط به بخش عاشقانه ی داستان هستن وجود خارجی نداشته باشن ولی وقتی فهمیدم شخصیت و قهرمان اصلی وجود خارجی نداشته و صرفا حاصل اندیشهی نویسنده و بهتره بگم تاریخ سازی نویسنده بوده خیلی توی ذوقم خورد و بنظرم این کار و این شخصیتسازی و قرار دادن یه شخصیت خیالی رو در بین شهدای یکی از مهمترین حوادث تاریخی شیعه اصلا کار درستی نیست...
چه شب خوب و آرومیه امشب...🧡
به نظرم اشکالی نداشته باشه ، کما اینکه خود کتاب هم معترف است.