این روزهای من.....

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۹/۰۷
    ...
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    ...
  • ۰۳/۰۷/۰۲
    .
  • ۰۳/۰۴/۰۶
    ...

کربلا؛ اربعین؛ عشق؛ جنون...

دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۵۷ ق.ظ

وقتی میگیم دلتنگ اربعینیم دقیقا از چی حرف میزنیم؟

شاید برای اونایی که تا حالا نرفتن خیلی بی‌منطقی باشه دلتنگیمون ولی ما بهش میگیم عشق؛ جنون...

دلم تنگ شده برای تموم خستگیام

برای شلوغی مرز؛ برای سختی مسیر مرز تا نجف؛ ترافیک و شلوغی راه؛ نوحه‌های نامفهموم عربی راننده و گرمی مسیر..‌. و جاده‌های عراق...

برای دقیقا ۳۰ ساعت نخوابیدنم😅 انقدر که عمو میگفت چجوری زنده موندی!😂

برای موکبای توی مسیر و غذاهای عربی که ظاهرشون آدمو از اشتها میندازه ولی طعمش...😍

برای عربی بلد نبودنمون حتی😁 همون جا تصمیم گرفتم که حتما یکم عربی یاد بگیرم

دلم تنگ شده برای شلوغی حرم امام علی

برای پیاده‌روی ده کیلومتری تا مسجد کوفه که از هر کی میپرسیم چقدر مونده میگفت قریب قریب😅 ولی هر چی میرفتیم نمیرسیدیم و تاکسیم جلوتر نمیتونست بره

دلم برای مسجد کوفه خیلی تنگ شده....

دلم تنگ شده برای اون شبی که موندیم نجف و توی موکب جا نبود بخوابیم و توی یه انبار خوابیدیمو چه خواب دلچسبی بود...

دلم تنگ شده برای اول صبحی که بیدار شدیم و راه افتادیم سمت کربلا...

اون حس شاید توصیفش خیلی سخت باشه و من فکر میکردم خودم فقط اون حسو دارم؛ یه حسی مثل رهایی...

نمیدونم چجوری بگم ولی یجوریه که انگار نمیتونی بیشتر بمونی نجف و فقط دلت میخواد بری تو مسیر؛ بری تا رها شی از خودت...

وقتی دایی امیر گفت وقتی میرم نجف دلم میخواد خیلی سریع پیاده‌رویو شروع کنم و انگار نمیتونم بیشتر بمونم فهمیدم که این حسو بقیه هم دارن حالا شاید همه نه ولی خیلیا دارن...

دلتنگیام خیلی خیلی زیادن دلم میخواد همه رو بنویسم ولی الان که دارم مینویسم دلتنگی و شوقم بیشتر میشه برا اربعین و ازونورم یه حس امید توام با ناامیدی و یه سوال که مدت‌هاست تو سرمه؛ یعنی اربعین چی میشه؟😭

تا قبل اینکه برم کربلا هیچ درک و حسی نداشتم و اوناییو که دلتنگ بودن درک نمیکردم ولی الان واقعا لازم دارم برم حرم؛ برم کربلا؛ برم تا باز با خود امام حسین درد و دل کنم یه شب تو بین‌الحرمین؛ برم که خوب شه حالِ ویرون دلم

و کاش روزی برسه که بگم رسیدم خونه دوباره😭😭😭

قول میدم اینبار دیگه نه از گرما گله کنم نه از شلوغی نه از خستگیو ...

.

.

.

.

به چشمام قول دادم باز بین الحرمینو ببینن؛ بهشون قول دادم مراقبشون باشم😔 شاید سخت باشه ولی به دوباره دیدن بین‌الحرمین می‌ارزه این سختی😍

امشب رفتم شام غریبان...

فکر میکردم امشب لااقل مزار شهید ابولقاسمی خلوت باشه برم پیشش ولی بازم شلوغ بود و نشد برم🙁

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۱۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی