این روزهای من.....

آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۱۶
    ...
  • ۰۳/۰۲/۰۳
    ...
  • ۰۳/۰۱/۲۷
    ...
  • ۰۲/۱۲/۲۱
    ...
  • ۰۲/۱۲/۱۱
    ..

سیر کتابخونیِ من

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۳۵ ق.ظ

می‌خواستم بخوابم ولی تو ایسنتا میچرخیدم اتفاقی تو اکسپلور یه عکس دیدمو رفتم به سال‌ها قبل...

عکس شهیدی که توی زندگیم خیلی تاثیر گذاشته بود و نمیدونم چرا کلا فراموشش کرده بودم؛ شهید برونسی؛ شهیدی که اگه بخوام توی یه جمله معرفیش کنم میگم کسی که به حق‌الناس خیلی خیلی توجه داشت...

یادمه این مساله خیلی روم تاثیر گذاشته بود انقدر که توی مدرسه حتی از ماژیک شخصی خودم استفاده میکردم اگه میخواستم چیزی غیر از درس بنویسم و... و بعدها درک کردم که حق الناس چقدر فراتر از ایناس البته اون موارد هم مهمه؛ ولی مثلا فهمیدم که ذهن و روح و قلب آدما هم جز حق ‌الناسه؛ نیست؟

 

بعد کلا فکرم به یه سمت و سوی دیگه رفت؛ به نوجوونی و دوره راهنمایی

به اینکه چی باعث شد به کتاب خوندن خیلی علاقه‌مند بشم هر چند قبلشم کتاب میخوندم ولی کتابای قصه‌ای که محدود میشد به دنیای کودکی

اول راهنمایی بودم؛ آجی تازه دانشگاه قبول شده بود و رفته بود اراک؛ برام یه کتاب نمایشنامه کوتاه خریده بود از هوشنگ مرادی کرمانی؛ توی یه روز خوندمش ولی کلا کتاب افتضاحی بود🤣 ولی خب همون کتاب شد یه نقطه عطف بین کتابای کودکی و نوجوونیم

بازم همون دوره راهنمایی توی مدرسه یه مسوولیتی بهم داده بود که خیلی دوسش داشتم؛  کلاس کسالت آور پرورشی هر بدی که داشت ولی یه خوبیاییم داشت به هر کی یه مسوولیت داده بودن مثلا به چند نفر از بچه‌ها مسوولیت کتابداری توی کتابخونه دادن و یه تایمی از کلاس اختصاص داشت به کتابخونه و منم شانس اینو پیدا کردم که یکی از اون کتابدارا بشم و خوش‌شانسی بیشتر هم این بود که شدم مسوول قفسه‌های کتابای داستانی و این یه فرصت خیلی خوب شد برام؛ هفته‌ای یکی دو کتاب از کتابای ژول ورن؛ کتابای علمی و همینطور ادبیات کلاسیک که برای نووجوانا بازنویسی شده بودن رو میخوندم؛ حتی گاهی وقتا توی یه روز یه کتاب میخوندم😅 

گذشت و دبیرستان شروع شد؛ اون سالا هنوز خیلی اهل خرید کتاب نبودم از طرفی دقیقا نمیدونستم چی بخونم چون داشتم وارد مرحله‌ی جدیدی از زندگی میشدم یعنی گذر از نوجوانی؛ یه بار برا دهه محرم رفته بودیم هیات ثارالله و توی موزه دفاع مقدس یه نمایشگاه کتاب زده بودن و کتابای دفاع مقدس رو داشت فقط؛ و من تا حالا از دفاع مقدس چیزی نخونده بودم؛ دو کتاب بود که مسابقه داشتن تصمیم گرفتم یکیشو بخرم؛ خاک‌های نرم کوشک و حکایت زمستان نوشته‌ی سعید عاکف؛ خاک‌های نرم کوشک رو گرفتمو شدیدا بهش علاقه‌مند شدم؛ شبانه روز مینشستمو میخوندم و شخصیت شهید خیلی روم تاثیر گذاشت؛ بعدش دیگه تا چند سال مرتب کتابای شهدا رو میخوندم و یکی از قشنگترین‌هاش هم کتاب از معراج برگشتگان بود و یه امتیاز دیگه هم که داشتم این بود که فائزه هم توی این مسیر همراهم بود و مسابقه داشتیم با هم که کی زودتر تموم میکنه کتاب رو😅😍 توی اون سه چهار سال کمتر پیش اومد رمان یا کتابای دیگه بخونم ولی چند تا کتاب شعر و تاریخی هم خوندم و البته چند تا رمان خوب؛ داداش تهران بود و دو سه سالی که اونجا بود برام از نمایشگاه کلی کتاب میخرید(و چون سلیقه‌ش بیشتر سمت کتابای مذهبی بود بیشتر راجب این چیزا میخرید) سالای بعدم فاطی شد مسوول خریدم از نمایشگاه😅 

چی میگفتم🤣 خب خلاصه شهید برونسی یه نقطه عطف بزرگ توی زندگیم بود؛ و البته بقیه شهدا؛ حالا که فکرشو میکنم میبینم توی اون دوره از زندگیم خیلی عقایدم متزلزل بودن؛ یه جوری بودم خیلی نمیتونستم برم سراغ کتابای عقیدتی از طرفی ذهنم داشت منفجر میشد از سوال و شبهه و ... یادمه انقدر با خودم کلنجار میرفتم سر دین و مسائل اعتقادی! حالا که به اون دوره برمیگردم میبینم که کتابای دفاع مقدس و شهدا به طور غیرمستقیم توی اعتقاداتم خیلی تاثیر گذاشتن و اگه اون دوره حتی خودمو ازین منابع هم محروم میکردم احتمالا الان خیلی بی اعتقادتر از الانم بودم و شاید لطف خدا بود که اون شب توی نمایشگاه بین دو اون کتاب؛ جلد نارنجی خاک‌های نرم کوشک منو جذب خودش کرد؛ آخه بعدا حکایت زمستانو هم خوندم ولی تاثیری که اون کتاب برام به جا گذاشت رو نداشت

یه کتابم بود داداشی برام هدیه گرفته بود اسمش این بود (درهای آسمان به روی زمین باز میشوند) اولین کتاب طولانی بود که میخوندم فکر کنم حدودا ۸۰۰ صفحه؛ البته اون زمان این تعداد صفحات برام زیاد بود الان دیگه میشد جز کتابای با حجم متوسط؛ این کتابو فکر کنم یه هفته ای تموم کردم تو تعطیلات با اینکه زیادم جالب نبود😐

و این مطالعات تا اواخر دبیرستان ادامه داشت تا جایی که حس کردم دیگه کافیه...  و بیشتر رفتم سراغ تاریخ و ادبیات و رمان و... البته بین این کتابا یه جای خالی هم گذاشتم برای زندگینامه‌ی شهدا و کتابای دینی (اون موقعا خیلی با شهدا دوست بودم😅)

البته یجورایی به مرور سوق پیدا کردم سمت این کتابا؛ بخاطر فضای جدید؛ دوستای جدید و....

یعنی چند سال آینده ممکنه به چه کتابایی علاقه‌مند بشم؟🤔 فعلا که به فکر اورجینال خوانیم تا چی پیش بیاد...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۰۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی