این روزهای من.....

آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۱۶
    ...
  • ۰۳/۰۲/۰۳
    ...
  • ۰۳/۰۱/۲۷
    ...
  • ۰۲/۱۲/۲۱
    ...
  • ۰۲/۱۲/۱۱
    ..

این روزها

يكشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۳:۰۹ ق.ظ

احیای شب نونزدهم مثل سالای قبل از کرونا رفتم مسجد کجبافان؛ خوب بود مراسم و خب حس میکردم سال‌ها گذشته از آخرین احیایی که رفته بودم؛ سال ۹۸ قبل کرونا

کلا توی شبای قدر خیلی فکر میکنم؛ اون شبم به این فکر میکردم که انگار زهرای 3 سال پیش رو نمیشناسم؛ اصلا نمیشناختم خود قبلیمو؛ احساسمو فکرمو... سه سال شاید زمان زیادی نباشه واقعا برای یه سری تغییرات ولی گاهی زمان گاهیم شرایط و گاهی آدما باعث  این تغییرات روحی آدم میشن... و البته گاهی خود آدم... و گاهی تمام موارد!!

ولش کن بگذریم...

به فاطمه زهرا هم خیلی خوش گذشت؛ البته کلیم مثل همیشه بازیگوشی کرد؛ توی مراسم مداح قبل از خوندن دعا بین حرفاش گفت به حرمت حضرت فاطمه زهرا... بعد یهو میبینم میگه زهرا این آقاهه میگه اینجا نوشته فاطمه و زهرا😁 هر بارم میگفت حوصلم سررفت؛ چند بار رفت پیش باباش بعد میومد یکم که میموند میگفت حوصلم سررفت؛ آخرم من رفتم دم در نشستم بردمش باهام ولی باز میگفت میخوام برم پیش بابا یا مامان🙄🙄 رسما دیوونم کرد.

بعد از اون شب احیا پا درد گرفتم و صبح که بیدار میشم مچ پای راستم قفله😂😂😂 البته دلیلش احیا نبود؛ چون فرداش مهمون داشتیم و مامانبزرگ از صبح اومده بود و حدودای ساعت ۱۰ یا ۱۱ از خواب بیدار شدم و تو حالت خوابو بیدار بودم؛ توی همون حالت خواب و بیداری یه خواب خوب دیدم که کل خستگیمو برد😁😍(چند روز بود مزخرف‌ترین خوابیو که میشد ببینمو میدیدم؛ بعد واقعا اعصابم بهم میریخت...) و ولی بعدش تا شب کار داشتیم ولی از فکر و خیال تا سحر بیدار بودم...

شب احیای ۲۱ ام موندم خونه، آجی رفته بود گلزار شهدا پیام داد که بیا و جات خیلی خالیه و ناراحتم که ماشین نداشتیم بیام دنبالتو ... ولی دلم خلوت میخواست اون شب و چه خلوات خوبیم شد

امروزم که نذری قورمه سبزی داشتیمو خیلی خوب شد😊 گرسنه‌م شد الان😁

الانم خیلی خوابم میاد و خسته‌م ولی نمیدونم چرا بیدارم🤦‍♀️ و داشتم لیست کتاباییو که قراره بخرم و بخونم و کدوم چاپی باشه و کدوم ایبوک رو مینوشتم و تمومی نداره؛ قبلا توی سیوای اینستام بودن ولی دیدم دارن خیلی زیاد میشن تصمیم گرفتم اینجا بنویسمشون که داشته باشم همیشه؛ به خودم قول داده بودم تا همه‌ی کتابای نخوندمو نخوندم کتاب نخرم ولی خیلی دلم یه کتاب جدید میخواد؛ بین جنگ و صلح و برادران کاراموزف و خانواده تیبو موندم کدومو بخرم😑 انتخاب خیلی سختیه

برای برادران کاراموزف انتخاب بهترین ترجمه خیلی سخت بود ولی بالاخره انتخاب کردم که کدومو بخونم؛ چون از زبان اصلی به فارسی ترجمه نشده سخته انتخاب بهترین ترجمه.

 

 

یه چیزی بگم؟؟

هیچی ولش کن؛ شاید مهم نباشه گفتنش

 

شب بخیر

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۰۴

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی