این روزهای من.....

آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۱۶
    ...
  • ۰۳/۰۲/۰۳
    ...
  • ۰۳/۰۱/۲۷
    ...
  • ۰۲/۱۲/۲۱
    ...
  • ۰۲/۱۲/۱۱
    ..

....

جمعه, ۲۳ دی ۱۴۰۱، ۰۱:۵۳ ق.ظ

خیلی کم پیش میاد کتاب تکراری ولی امشب یه کتاب تکراری رو شروع کردم از نو خوندن... 

این بار با حس و حالی عمیق‌تر از بار اول و شاید با یه حس همزاد پنداری..

بگذریم

این روزا هم حال دلم خوبه و هم نه

و خب تقریبا حسابی درگیر بودم یه بخشی از کارا مربوط میشه به خرید جهیزیه‌ی خواهر جان که اصرار داره نظر من براش مهمه و باید همراهش برم🙄

یه بخشی هم کارای خودم و البته طراحی عکس نوشته؛ برای ولادت حضرت زهرا کارامو دوست نداشتم نمیدونم چرا مغزم قفل شده بود ولی برای شهادت سردار کلیپیو که درست کردم رو خیلی دوست داشتم و فکر کنم ۲۰ بار دیدمش😁

یه کتاب جذاب جدیدم شروع کردم؛ پس از بیست ساله اسمش و یه رمان تاریخی مذهبی با درون مایه‌ی عاشقانه‌ست؛ احتیاج داشتم یه کتاب با متن روون بخونم و این بهترین انتخاب بود چون شرق بهشت رو علی‌رغم جذابیتش فعلا نتونستم ادامه بدم و فاطمه هم میخوند باهام اونم گفت همون حس منو داره و گذاشتیم برای یه وقت دیگه.

 

دو روز پیش دختر سارا به دنیا اومد عجیبه برام عکسشو دیدم عاشقش شدم😍😍😍 خیلی ناز و کوچولوه انقدر ذوق زده شدم که نگو😁 ری‌اکشن‌هامو نگم بهتره🙄 در کل عاشقش شدم و خیلی دلم میخواد برم ببینمش زودی.

+از دیشب قفل شدم روی یه اهنگ خیلی خیلی قدیمی از یراحی که به حال و هوام میاد

 

دیگه اینکه ادامه‌ی این مطلبو هم با رمز بنویسم برای خودم...

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۲۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی